خیلی از این آمار تعجب نکنین! هر چند هم اونقدر صندلی خالی واسه عاشقان به تحصیل در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی، بیشتر از ظرفیت متقاضیانه، اما هنوز در این مملکت، میلیونا نفر، حتی سواد خوندن و نوشتن هم ندارن. چه برسه به این که به فکر دانشگاه رفتن باشن!
جهاد سازندگی، نهضت سواد آموزی و جهاد دانشگاهی از جمله مهم ترین مجموعه های سازمانی در کشور بودن که انقلاب، پایه گذار اون بود و تلاش کرد تا کشور رو در بخشای جورواجور علمی و صنعتی و اقتصادی، به یه باور ملی ما می تونیم برسونه. این حرکت جهادی، اثرات خیلی عجیبی در کاهش فقر، افزایش توان مندی نظامی، صنعتی و اقتصادی و رشد و آبادانی مناطق جور واجور کشور بازی کرد و تلاش واسه با سواد کردن بی سوادا هم، بخشی از این ماموریت بزرگ بود.
کشوری که تا قبل از انقلاب خیلی از اجناس و خدمات رو در میدونای فنی و مهندسی وارد می کرد، حالا در زمینه هایی مانند سد سازی و صنایع پایین دستی و بالا دستی نفت و گاز، به خود کفایی رسیده و صادر کننده خدمات مهندسی به کشورای جور واجور دنیاس. اما با اینحال که ما در بعضی از دانشا، در باشگاه قدرتای جهانی قرار داریم، اما هم اونقدر، لشکر چند میلیونی بی سوادا رو یدک می کشیم.
تموم این تلاشا به این خاطر انجام شد که ریشه فقر فرهنگی و فقر اقتصادی که صدها سال در این کشور ریشه دوانده بود، خشک شه.
نهضت سواد آموزی در پیکان مقابله با بزرگ ترین تهدید و ضعف ایران یعنی بی سوادی تاریخی قرار گرفت. تلاشای گسترده و بیشماری رو نهضت سواد آموزی واسه بردن کتاب و درس و معلم و تخته و علم به نقاط محروم، نیمه محروم و حتی پیشرفته سراسر کشور ظرف ۳۷ سال گذشته در دستور کار قرار داد و دلیل شد تا مجموعه فعالیتا و تلاشای این نهضت، صدها هزار نفر رو در ایران با سواد کنه.
بعضی از سواد آموزان نهضت سواد آموزی، تونستن با تلاش دائمی، وارد دانشگاه شن .
با این حال، هنوز ایران ۱۳۹۵ هجری شمسی در حالی که ۱۶ سال از قرن بیست و یکم رو گذروندیم و در عصر دهکده جهانی هستیم، با ۳۰ میلیون بی سواد و کم سواد روبرو شدن.
البته این رقم رو ریییس سازمان نهضت سواد آموزی کشورمون در اخر کار دولت دهم گفت و انتظار نداشته باشین که ظرف ۴ سال گذشته، شمار بی سوادا و کم سوادای کشورمون مثلا به نصف کم شده باشه!
طبق سرشماری سال ۹۱، ۹ میلیون و ۷۰۰ هزار بیسواد مطلق در جامعه داریم، هم اینکه ۱۰ میلیون نفر تحصیلات ابتدایی دارن و ۱۰ میلیون نفر تا سطح سیکل تحصیل کردهان. بدینترتیب ۳۰ میلیون نفر از جمعیت ایران بیسواد و کمسواد هستن و از این رقم، دست کم ۱۰ درصد در برابر برگشت به بی سواد مطلق هستن.
در سال ۹۳ هم رییس سازمان نهضت سواد آموزی، تقریبا آمار سال ۹۱ رو دوباره تکرار کرد و گفت: در ایران، ۳۰ میلیون نفر ماکزیمم در حد مقطع راهنمایی سواد دارن!
موضوعی که در این جا باید توجه داشت اینه که آدمایی که در سنین بالا به سواد آموزی روی میارن، اگه آموزش دائمی و هدفمندی سیستم آموزشی در اختیار اونا قرار نده، پس از یه مدت در طول زمان به بی سوادی مطلق برمی گردن و این همه هزینه و فعالیت واسه کاهش جمعیت بی سواد کشور، بی ثمر می مونه. به خاطر همین، در میدون سواد آموزی، آموزش دائمی سوادآموزان از اهمیت بسیار برخورداره. البته نهضت سواد آموزی، دوره های آموزش، انتقال و تحکیم سواد آموزی رو واسه مخاطبان میلیونی خود در دستور کار داره تا از جمعیت بی سواد و کم سواد کشور سال به سال کم کنه.
مقابله با بی سوادی و عزمی فرا ملی
تا چند دهه پیش، داشتن دیپلم، واسه خیلی با سوادی تلقی می شد.
پس از یه مدت، لیسانس دانشگاهی، سواد بالایی بود. حالا که ظرفیت دانشگاه ها و پیشرفت علم و فناوری اجازه با سواد شدن رو واسه قشرهای جور واجور جامعه در سراسر ایران جفت و جور کرده، مشاهده افراد زیادی با مدرک فوق لیسانس و دکترا که کارای خیلی معمولی انجام میدن، جای تعجب نداره. اما همه اینا، واسه نسل دهه پنجا و به بعد اتفاق افتاده و نسل قبل، هم اونقدر از نعمت سواد کافی بی بهره هستن.
سواد، هر چند بحث ای نیس که فقط بشه در محافل آکادمیک یاد نمی گیرین و تعریفای مختلفی واسه اون ارائه شده، اما به نظر می رشد بیشتر کشورها تلقی که از سوادآموزی دارن مخصوص خوندن و نوشتن میشه و مهارتهایی مثل سواد فرهنگی و سواد دیجیتالی مورد توجه نیس، البته در کشور ما روخوانی قرآن هم جزو مهارتهای لازم واسه سوادآموزی حساب میشه.
ما نمی تونیم به رشدای بالای اقتصادی و تولیدی فکر کنیم، در حالی که حدود ۳۵ درصد جمعیت کشور، به زور می تونن اسم خود رو بنویسن و یه نامه ساده رو نوشتن کنن. وقتی اینجور جمعیت فعال و موثری، از نعمت سواد حرفه ای بی بهره باشن، نمیشه آموزشای تخصصی به اونا واسه پیشرفت اشتغال و کارآفرینی و تاثیرگذاری بیشتر در روند دموکراسی و پیشرفت نشون داد. در واقع، رسیدن به آرمانایی که در اسناد بالا دستی و برنامه های راهبردی کشورا تدوین می شه، با منابع انسانی ورزیده و با سواد شدنیه و به نظر می رسه کشور ما باید واسه رفع چالشایی که با اون روبرو شدن، موج دوم انقلاب جهادی در میدون ریشه کنی بی سوادی رو در دستور کار بذاره.
با بی سوادی چه کنیم؟
ما نمی تونیم قدرت اقتصادی و علمی در آسیا باشیم، وقتی بیشتر از ۳۰ درصد جامعه ایران، سواد خوندن و نوشتن درست ندارن و نمی تونن کتاب و رزونامه بخونن! نمیشه به پیشرفتای گسترده رسید، در حالی که با مشکل بی سوادی مطلق رو به رو هستیم.
به نظر می رسه:
۱-واسه با سواد کردن ۳ میلیون نیروی کار ایران که در بی سوادی مطلق هستن، تلاش راحت تری میشه در دستور کار قرار داد و اجازه فعالیت اونا رو براساس گذروندن دوره های سواد آموزی، حرفه ای و تخصصی در مراکز مربوطه کرد.
پیشرفت صنعتی ایران، شک نداشته باشین با کارگرایی که توانایی نوشتن نام خود رو ندارن، بسیار مشکل میشه.
۲-واسه کاهش جمعیت مجرمان زیر ۳۰ سال ایران که بیشتر بی سواد هستن، باید توجه بیشتری به زور با سواد شدن جامعه جوون ایران در ۱۸ سال اول زندگی اونا معطوف کرد.
۳-بودجه ۲۵۰ میلیارد تومانی که دولت واسه مقابله با بی سوادی هزینه می کنه، واسه با سواد کردن لشکر ۳۰ میلیونی بی سوادای ایران، تقریبا هیچه. بخاطر این، خیران باید وارد عمل بشن.
بی سوادی، تهدید آینده ایرانه. واسه ریشه کنی بی سوادی، هم چون ریشه کنی یه مریضی واگیر دار اقدام عملی کنیم. موج دوم نهضت سواد آموزی واسه مقابله با بی سوادی با عرم ملی لازمه.