«سینما هستش و فرانسه» یا بهتر بگیم «فرانسه س و سینمایش». تولد صنعت سینما به فرانسه سال ۱۸۹۵ و برادران لومیر برمیگرده. اما جدای از خلق این صنعت هنری قشنگتر و خلاقانه، فیلمای زیادی به وسیله فرانسویان ساخته شده که همیشه جزو بهترین و پیشروترین فیلمای عصر خود بودن. سینمای فرانسه هر چند زرق و برق هالیوود رو نداره اما همیشه در مورد نوآوری طلایه دار بوده و میشه اونو بعد از هالیوود در رتبه دوم بهترین صنعت سینمایی جهان قرار داد. هر چند فیلمای قابل توجه زیادی در ژانرهای متفاوت درزمان سالای گذشته در فرانسه ساخته شده اما ژانر جنایی سینمای فرانسه رو میشه جذاب ترین ژانر جنایی در جهان دونست که همیشه در این میدون حرف اول رو زده.
ژانر جنایی فرانسه شامل فیلمای تریلر-جنایی و فیلمای نوآره که واسه اولین بار در دهه ۱۹۴۰ به مخاطبان عرضه شد.
در اون دوران معرفی سبک جنایی نوآر باعث به رقابت کشیدن هالیوود شد که قدرت اصلی در مورد تولید فیلمای جنایی رو در دست داشته و قسمت بزرگی از تولیدات سینمایی به این ژانر اختصاص داشت. این ژانر که در سینمای فرانسه با نام ژانر پلیسی (policier) شناخته می شه با فیلمای گانگستری ژان پیر ملویل و دنیای نوآر هنری جورجس کلوزو باعث شد که سبک فیلمای سنتی نوآر فرانسه تحت تاثیر قرار گرفته و موج جدیدی از فیلمای پلیسی ساخته شن. در ادامه این مطلب می خوایم شما رو با بهترین فیلمای جنایی و یا یعنی فیلمای پلیسی سینمای فرانسه آشنا کنیم که هیچکی در شاهکار بودن اونا دودلی نداره.
۱۰- سامورایی (۱۹۶۷)
در فیلم جنایی و پلیسی «سامورایی» (Le Samourai)، در آپارتمانی تاریک در پاریس که با دیواره های سفید محاصره شده و خالی بودن در اون موج می زنه، هرمان ملویل تصویری سمبلیک از یه قاتل به طور کاملً حرفه ای ارائه میده. شخصیت جف کاستلو از راه نگاه خیره قشنگتر، بی احساس و بی صدای آلن دلون که قدرت خاصی داره، اصول اخلاقی گذشته و بی اخلاقی نهیلیستی عصر حاضر رو تشریح می کنه.
جف که انگار در درون یه جسم بی وزن و رها از مفاهیم زمان و نیازای شخصی حبس شده، سامورایی مصمم و انزواطلب فیلمه. اون اونقدر سرد و شق و رقه که به یه ماشین برنامه ریزی شده مرگبار می مونه. همه روزای هفته ایشون واسه کشتن اهداف و بعد رفتن به سراغ هدف بعدی برنامه ریزی می کنه، بدون هیچ سوال، سروصدا یا احساساتی شدنی. اینجور سبکی از زندگی هیچ فضای آزاد واسه تفکر عمیق و رسیدن به آرامش عاطفی باقی نمی ذاره.
آلن دلون در یکی از بهترین بازی هاش، شخصیت بی احساس و خونسرد کاستلو رو با مهارتی مثال زدنی به تصویر میکشه. ایشون از راه شخصیت خود هم دنیایی تراژیک مربوط به شخصیت کاستلو رو به روی پرده می بره و هم انعکاسی جذاب از دنیایی که در جنایت و شتابی بی رحمانه و بدون احساسات غوطه ور شده رو ارائه میده. قلب جف کاستلو در پشت میله های نفوذ ناپذیر زندگی غیرعادلانه اش زندانی شده و این حس با به کار گیری پرنده کوچیکی که در خونه اجاره ایش هست به مخاطب القا می شه.
فیلم جنایی یا پلیسی «سامورایی» با در نظر گرفتن تصویری که از یه قاتل بی احساس ارائه میده یکی از بهترین فیلمای تاریخ سینماست.
۹- به هیچکی نگو (۲۰۰۶)
فیلم پلیسی و تریلر «به هیچکی نگو» (Tell No One) به کارگردانی گیوم کَنه مخاطب رو با فکرا رازآلود و اتفاقات مرموز خود به دنیای جرم و جنایت برده و هر اون چیزی که از یه فیلم رازآلود توقع داشته باشی رو برآورده می سازه، درست مانند پازل یا چیستانی مشکل که باید حل شه.
داستان فیلم روی ذهن پریشون شخصیت اصلی داستان که در زندگی گذشته اش غرق شده تمرکز داره.
مخاطب در زمونه ای که فاصله بین گذشته خوشحال و زمان حاضر غمگین شخصیت الکساندره با اون آشنا می شه.
اون و همسرش که از زمانای قدیم عاشق همدیگه بودن در حال شنا کردن در دریاچه هستن و این آخرین روز خوشحالی و شادی شخصیت الکساندره.
در حالی که الکساندر به دلیلی رازآلود در ساحل بیهوش شده، همسرش کشته می شه.
چند سال بعد پرونده مربوط به قتل همسر اون دوباره باز شده و الکساندر مظنون اصلی انگاشته می شه.
داستان فیلم سرنوشت الکساندر که بسیار درمونده و تنها شده رو پیگیری می کنه که تلاش در اثبات بیگناهی خود داره.
پلیس در تعقیب اونه و اون هیچ راهی جز فرار کردن نداره. دوربین به روشی عجیب در راه این فرار نفسگیر واسه رسیدن به آزادی، الکساندر رو تعقیب می کنه.
فیلم جنایی پلیسی «به هیچکی نگو» ما رو به یاد فیلمای هیچکاک میندازه. داستان اون شامل شخصیتای فراوون و پیچشای داستانی متعدده و در آخر میفهمید که در عمق داستان فیلم فرو رفته اید و شخصیت اصلی رو در تموم این مدت در فرارش همراهی کردین.
۸- ریفیفی (۱۹۵۵)
در طول دهه ۱۹۵۰، ژول داسن بعضی از پارامترهای اخلاقی و روانشناسی که در رمان «جنایت و مکافات» داستایوفسکی رو در فیلم جنای نوآر و سنتی خود با عنوان «ریفیفی» یا بهتر بگیم «ریفیفی در بین مردان» (Rififi) اجرا کرد.این فیلم پلیسی که در خیابونای فرانسه فیلمبرداری شده، از نگاه داسن، داستان ۴ خلافکار که سه نفرشون دوست و نفر چهارم تنها همدست اوناس به تصویر کشیده می شه.
اونا قصد انجام یه سرقت پیچیده و بسیار متهورانه رو دارن که بخش بزرگ فیلم به نقشه کشیدنای این ۴ نفر واسه سرقتشان اختصاص داره.
همه اونا اصالتی ایتالیایی دارن اون طور که انگار زندگی اونا از قبل با باندهای مافیایی در رابطه بوده.
نقشه اونا بی نقصه اما غیراجرایی و فانتزی به نظر می رسه.
دون ژوان سزار، مردی که با این نقشه ها آشنایی کامل داره، شخصیه که هم مغز متفکر این عملیات و هم کسیه که پایان فاجعه بار داستان رو میسازه. ایشون همیشه در حال تغییر چهره از یه دزد باهوش به یه عروسک بی دفاع و برعکسه. ۳ نفر دیگه هم در طول سیر داستان به طور کاملً به مخاطب شناسانده می شن و در آخر ماجرا مخاطب با ویژگیای واقعی شخصیت هر کدوم از اونا آشناست. اجرای نقشه سرقت بالاترین درجه زیبایی داستان فیلمه که انعکاسی قشنگتر و خیره کننده از اتفاقات و احساسات ماسبق رو ارائه میده. مثل «جنایت و مکافات»، عمل مجرمانه در خدمت هدفی مقدس به تصویر کشیده می شه و این کار با دقت و عمومیت کاملی انجام میشه. سناریو و سبک روایتی این فیلم الهام قسمت بزرگی از فیلمسازان مدرن هالیوود در ساخت فیلمای جنایی و پلیسی با رویکردهایی متفاوت شده.
۷- نفرت (۱۹۹۵)
فیلم جنایی پلیسی «نفرت» (La Haine) که به صورت مشکی و سفید فیلمبرداری شده هیچ ارتباطی به زیباییای قبلی پاریس نداره. داستان این فیلم در خیابونای شهر میگذره و زندگی شخصیتایی که از جامعه دور افتاده و به حاشیه رانده شدن رو به تصویر میکشه. بهترین اثر متیو کاسوویتز داستان یه روز از زندگی سه مرد جوون در نزدیک پاریس رو روایت می کنه که هر کدوم از نژاد متفاوتی هستن. در حالی که شهر در آشوب و تنش هست این سه جوون که یکی عرب، یکی یهودی و دیگری یه سیاهپوست آفریقایی تباره در حاشیه صنعتی شهر بی هدف چرخ میزنن. لوکیشنای فیلم انعکاسی از روابط اجتماعی ناپایدار و سست شخصیتای فیلمه که اونا رو دچار مشکل کرده.
این سه مرد جوون واسه کسی دردسر درست نمی کنن و هیچ تمایل آشکاری به جرم و جنایت ندارن. تنها مشکل اونا اینه که با دنیای پیچیده دورو برشون بیگانه ان و به خاطر همین باید در سکوت رانده شن. این یه روز، تصویری کامل از تموم زندگی این بیگانگان با اجتماع رو نشون میده، کسایی که مقدر شده تا آخر عمر با زندگی بیگانه باشن. این یه روز داستان خلاصه ای از نفرته اما نه نفرت این سپرهای بلای ندیده گرفته شده نسبت به محیط از روی دشمنی دورو برشون، بلکه نفرت جوامع انعطاف ناپذیر امروزی نسبت به کسایی که فقط به دنبال جا دادن خود در این جوامع هستن. بر خلاف دنیای چند فرهنگی جهان مدرن، بعضی وقتا پذیرش و الحاق به بدنه جامعه غیرممکن به نظر می رسه.
۶- نوازنده پیانو رو بزن (۱۹۶۰)
دومین فیلم فرانسوا تروفو با عنوان «نوازنده پیانو رو بزن» (Shoot the Piano Player) خوب در اذهان مونده و با بررسی دقیق اون به جنبه های خنده دار و پرتناقض زندگی اطلاع کامل پیدا می کنیم.
این فیلم داستان نوازنده پیانویی رو روایت می کنه که گذشته و آینده اون با فراز و فرودهایی به وجود اومده به وسیله تصمیمات شخصی و سرنوشت همراه شده.
چارلی در زمان حال یه نوازنده پیانو ساده و متواضع تو یه کافه س. برادرش، چیکو، که از دست گروهی گانگستر فرار کرده از اون درخواست می کنه که یه مدت رو پیش اون بمونه و این موضوع زندگی آروم و بدور از دردسر چارلی رو از این رو به اونو می سازه.
اینجوری چارلی هم به هدف گروه گانگسترها تبدیل می شه که این موضوع به روشنی اصول زندگی شخصی اونو تحت تاثیر قرار میده. در آخر چارلی در برابر معشوقه اش به گذشته دردناک و البته پرافتخار خود اعتراف می کنه.
تو یه سبک مبهم رمان گونه، این شاهکار سنتی تروفو به سیر شکننده و متغیر زندگی می پردازه. در این بازی که بعضی وقتا همه چیز روشن نشون داده می شه و گاه معنی و هدف در لفافه القا می شه، قهرمون داستان به یه عروسک در مرکز سیبل هدفگیری مثل س و اون چیزی که قبل از تیراندازی به اون براش اتفاق افتاده بسیار دردناک تر و گزنده تر از لحظه ایه که در آخر ایشون مورد هدف قرار میگیره.
۱۰ فیلم تریلر جنایی هیجان انگیز و موندگار تاریخ سینما [قسمت اول]
۱۰ فیلم ترسناک علمی تخیلی برتر و دیدنی قرن ۲۱ رو بشناسین [قسمت اول]
۱۰ فیلم تریلر و هیجان انگیز برتر قرن ۲۱ که باید حتما ببینین [قسمت اول]
عاشقانههای تلخ: ۱۰ فیلم دردناک و ویرون کننده ای که شما رو از درون تکون میدن [قسمت اول]